براساس اسنادی که به تازگی منتشر شده، قبل از آغاز جنگ 33 روزه حدود سی سند اطلاعاتی به دست اسرائیل رسیده بود که نشان از امکان وقوع ربایش نظامیان اسرائیلی داشت.
سرویس جهان مشرق - رژیم صهیونیستی با گذشت 10 سال از جنگ 33 روزه در سال جاری نکاتی ناگفته از این جنگ را در رسانه ها منتشر کرده است. یکی از گزارشهایی که اخیراً در این رابطه منتشرشده به قلم، اوری ملشتاین تحلیلگر روزنامه صهیونیستی معاریو است که ناگفتههایی از بزرگترین شکست اطلاعاتی رژیم صهیونیستی در جنگ لبنان را بیان کرده است. این مقاله از طریق مرکز مطالعات اطلس ترجمه و منتشر شده است:
این نویسنده صهیونیست در گزارش خود آورده است: اطلاعات داغ و دقیقی که هنوز هم در صندوق آنها باز نشده، پناهگاه ها و کمین گاه های حزبالله است که در صندوق قرار گرفته، ولی هنوز کسی سراغ آن را نگرفته است. اعترافات فرماندهان ارتش در رابطه با کابوس تابستان سال 2006 پرده از این راز بزرگ برمیدارد.
اسحاق رابین یک بار گفت که سرویسهای اطلاعاتی همواره اشتباه میکنند. منظور وی از این سخنان به صورت اساسی ارزیابیهای اطلاعاتی اشتباه شبکه امان در پایان سال 1966 بود که وی در آن زمان رئیس ستاد ارتش بود. ارزیابیهایی که در آن زمان جنگ با مصر را پیشبینی نکرده بودند. همچنین منظور وی از این سخن میتواند شکست اطلاعاتی قبل از جنگ غفران باشد. این در حالی بود که سرویسهای اطلاعاتی نظامی رژیم صهیونیستی (امان) در آن زمان پیش بینی وقوع جنگ با مصر قبل از رسیدن قاهره به موازنه هوایی با ارتش اسرائیل را نکرده بود.
سه هفته پیش موشه کاپلینسکی جانشین فرمانده ستاد ارتش اسرائیل در زمان جنگ لبنان، در سخنانی با اشاره به این جنگ گفت: « طی 10 سال گذشته پس از جنگ آرامش در مرزهای شمالی سرزمینهای اشغالی حاکم شده است، چرا که حزبالله لبنان از عمق نفوذ اطلاعاتی ما بیم دارد.» فرض را بر این میگیریم که جانشین سابق رئیس ستاد ارتش متوجه سخنان خود نباشد، در صورت درست بودن این سخن چرا بیشتر فرماندهان ارتش اسرائیل که در آن زمان مبارزه میکردند، هیچ اطلاعاتی از 40 پناهگاه طبیعی حزبالله (شامل پناهگاهها و تونلهای زیرزمینی ) که باعث کشته شدن تعداد زیادی از اسرائیلیها در نتیجه این جنگ شد، نداشتند.
این در حالی بود که حزبالله بسیاری از این تأسیسات را در نزدیکی نوار مرزی با اسرائیل طی سالهای طولانی احداث کرده بود. چرا هیچ هشداری از سوی فرماندهی جبهه شمالی اسرائیل در زمینه عملیات ربایش نظامیان اسرائیلی در روز 12 جولای 2006 داده نشده بود، این در حالی بود که آماده سازیها برای انجام این عملیات طی ماههای گذشته دنبال می شد.
بعد از جنگ دوم لبنان مشخص شد که رابین راست می گفت ، ارتش اسرائیل در این مدت اطلاعاتی در رابطه با جنگ آینده به دست آورده بود ، اما مسئولان متوجه آن نشده یا گزارش های آن را برای تصمیم سازان اسرائیل ارجاع نداند. آنها همچنین اطلاعاتی در رابطه با تونلها در جریان عملیات صخره سخت نیز به دست آوردند، اما محتوای آن را درک نکرده و به مقامات سیاسی انتقال ندادند.
امان همچنین اطلاعاتی در رابطه با پناهگاههای طبیعی حزبالله به دست آورد، ولی باز هم آن را به فرماندهان میدانی منتقل نکردند. گابی اشکنازی رئیس سابق ستاد ارتش رژیم صهیونیستی در کنفرانس مربوط به فرماندهان ستاد ارتش این موضوع را در می سال 2007 مورد توجه قرار داد و گفت که عملکرد و فعالیتهای امان به عنوان سرویس جاسوسی وابسته به ارتش اسرائیل باید بهبود پیدا کند تا بتواند با مطالبات اطلاعاتی ارتش که بخش عملیات آن را تعیین میکند، همخوانی داشته باشد.
براساس اسنادی که به تازگی منتشر شده ، قبل از آغاز جنگ حدود سی سند اطلاعاتی به دست اسرائیل رسیده بود که نشان از امکان وقوع ربایش نظامیان اسرائیلی داشت. در برخی از این اطلاعات حتی به مکان عملیات نیز اشاره شده بود که در نهایت عملیات مذکور در آنجا انجام شد. یکی از این موارد به آمادگیهای بیسابقه حزبالله لبنان برای عملیات ربایش اشاره کرده بود. این اطلاعات لزوماً هشدارهای زیادی را ایجاد میکند که براساس آن بلافاصله باید برای فرماندهان شمالی و بخشهای اطلاعاتی آنها ارسال میشود ،اما این اتفاق رخ نداده بود.
در جریان تحقیقات انجام شده پس از جنگ ،بازرسان به این نتیجه رسیدند که اطلاعاتی در سرویس جاسوسی امان وجود داشت اما حتی به دست رئیس این سرویس و رئیس ستاد ارتش نرسید.
البته پیش از این نیز چنین اتفاق افتاده بود. مدتی پس از اخراج نیروهای رژیم صهیونیستی ، در اکتبر سال 2000 میلادی حزبالله لبنان عملیات اسارت سه نظامی اسرائیلی از یگان مهندسی در منطقه جبل دوف را انجام داد. چهار سال بعد جنازه این افراد به همراه حنان تننباوم در ازای آزادی 400 مبارز فلسطینی و 36 مبارز از ملیتهای دیگر به ویژه لبنان از زندانهای رژیم صهیونیستی ، تحویل اسرائیل شد.
به نظر میرسد یکی از عوامل شکست اطلاعاتی اسرائیل در سال 2006 این بود که بعد از اسارت گلعاد شالیت در منطقه کرم ابوسالم در نوار غزه ، یگان 8200 نیروهای ویژه خود را از شمال به جلو فرستاد تا بررسیها در زمینه یافتن مکان بازداشت شالیت را دنبال کنند.
حان لیبنی فرمانده گردان 300 که مسئول بخشی بود که عملیات ربایش در سال 2006 در آن انجام شد، در این زمینه به اهمیت شکست اطلاعاتی رژیم صهیونیستی اشاره کرده و میگوید: ما این گونه ارزیابی کرده بودیم که حزبالله لبنان تلاش خواهد کرد به یکی از مراکز نظامی وابسته به ارتش اسرائیل حمله کند ، این موضوع نقطه ضعف ما بود. چرا که ما ارزیابی در رابطه با انجام عملیات ربایش نداشتیم. ما برای اینکه بتوانیم جلوی عملیات حزب الله را بگیریم، میبایست اهداف طرف مقابل را به صفر می رساندیم، یعنی گشتزنی در نزدیکی مرزها را متوقف میکردیم تا حزبالله نتواند هدفی برای حمله به آن پیدا کند.
امان همچنین در رابطه با پناهگاههای طبیعی حزبالله نیز اطلاعات زیادی در اختیار داشت، اما این اطلاعات را به کناری گذاشته بود و آن را به مقامات بالاتر ارجاع نمیداد. حتی موشه کاپلینسکی نایب رییس ستاد ارتش رژیم صهیونیستی می گوید که اگر این اطلاعات به مقامات بالاتر انجام میشد نیز فایدهای نداشت و اقدام خاصی صورت نمیگرفت.
کاپلینسکی در سخنان خود میافزاید: ارتش در طول جنگ هیچ کار مفیدی انجام نداد. ما مأموریت خود را به خوبی انجام ندادیم. ما نتوانستیم موشکهای با برد کوتاه حزبالله را ساکت کنیم و 34 روز در برابر یک حزب کوچک به صورت آشفته مبارزه کنیم. ما به گونهای رفتار کردیم که تردیدهای زیادی در رابطه با قدرت ارتش اسرائیل ایجاد شد. در شش سال پیش از وقوع جنگ لبنان ارتش اسرائیل تنها یک و نیم ماه آموزش دیده بود.
هشت ماه بعد از وقوع جنگ، اشکنازی رئیس ستاد مشترک ارتش در کنفرانس این ستاد در سال 2007 گفت که جنگ دوم لبنان باعث ایجاد شکاف در داخل ارتش اسرائیل و شکاف بین ارتش و مردم شد. بررسی این موضوع که ارتش اسرائیل بدون آمادگیهای لازم وارد جنگ لبنان شد، در رابطه با تحولات سال 2000 نیز باید انجام شود. بنا بر اعلام کابلینسکی پس از توقف مانورهای نیروی زمینی ارتش اسرائیل، این ارتش با خفت و خواری بخشی از سلاحهای خود را برای حزبالله رها کرد و از لبنان خارج شد. این سلاحها در آینده در عملیات ربایش الداد ریگیف و ایهود گولد فاسر مورد استفاده قرار گرفت.
بعد از خروج نیروهای اسرائیل از لبنان سید حسن نصرالله در سخنرانی خود در منطقه بنت جبیل گفت که اسرائیل از خانه عنکبوت سستتر است. بنا به اذعان این مقام صهیونیست یکی از اهداف جنگ 33 روزه این بود که اثبات کند نصرالله اشتباه میکند. در همین چارچوب حالوتص در طول جنگ اصرار داشت که بنت جبیل را اشغال کند. این اقدام هیچ منطق نظامی نداشت و تنها به دنبال استفاده نمادین از منطقه این بود که نصرالله سخنرانی تاریخی خود را در آن انجام داده بود. این درگیریها ها 8 کشته دست ارتش اسرائیل گذاشت.
ژنرال دکتر شموئیل جوردان کارشناس مسائل استراتژیک امنیت داخلی تحقیقاتی را در رابطه با تصمیمات استراتژیک سران رژیم صهیونیستی در طول این جنگ انجام داده و نتایج مطالعات خود را در یک کتاب منتشر کرده است. وی در زمینه نتایج این بررسی گفت: تا زمانیکه ایهود اولمرت به عنوان نخست وزیر رژیم صهیونیستی انتخاب شود، نظریه تخفیف و کاستن از سطح درگیری که شارون آن را ابداع کرده بود، به قوت خود باقی بود، مزایای این نظریه این بود که سطح امنیتی بیشتری ایجاد شده و شاخصهای خشونت کاهش پیدا میکند. این نظریه با وفاق داخلی گسترده ای همراه بود و فلسطینیها را نیز به میز مذاکرات نزدیکتر کرده بود.
اولمرت دقیقاً همان کاری را کرد که نتانیاهو در عملیات صخره سخت انجام داد. نتانیاهو نیز بلافاصله بعد از کشته شدن سه جوان اسرائیلی در منطقه الخلیل عملیاتی را به راه انداخت که به سمت جنگ پیش رفت. البته وی احتمالاً نمیدانست که این عملیات اسرائیل را به سمت یک جنگ واقعی میکشاند. وزیر امنیت داخلی اسرائیل در آغاز سال 2006 موفاز بود که شخصی باتجربه و آگاه بود و چیزهای زیادی نزد آریل شارون یاد گرفته بود ، اما بعد از انتخابات اولمرت او را تغییر داده و عمیر پرتص را در این سمت قرار داد. کابینه اولمرت- باراک در 4 می شکل گرفت و این کابینه شش روز بعد یعنی در 10 می به این نتیجه رسید که باید وارد جنگ با لبنان شود.
بعد از این تحول استراتژیک ، فرماندهی منطقه شمالی ارتش رژیم صهیونیستی اقدام به ایجاد طرحی نظامی برای جنگ در لبنان کرد، نتیجه این توافق حمله زمینی بود، این در حالی بود که اسرائیل از ورود زمینی به باتلاق خون در جنگ ها درس نگرفته بود. در فرماندهی ستاد مشترک ارتش رژیم صهیونیستی به ریاست دان حالوتص این طرح تبدیل به حمله هوایی و توپخانه ای شد.
حالوتص فرمانده منطقه شمالی را مجبور کرد که خود را با این طرح همراه کند ، در نتیجه این اختلاف نظر بحران شدیدی بین حالوتص، اودی آدام و هیرش ایجاد کرد. با این وجود استفاده از نیروهای هوایی باعث نشد موشکهای با برد کوتاه مناطق شمالی سرزمینهای اشغالی را تا پایان جنگ هدف حملات خود قرار ندهند.
ژنرال بازنشسته رامی بن افرایم در این رابطه میگوید: ما میخواستیم با یک گروه تروریستی! مبارزه کنیم، اما گروهی شبه نظامی را دیدیم که توانمندیهای موشکی دارد که تنها پنج یا 10 دولت در جهان از آن بهرهمند هستند. ما کانون حضور حزبالله به ویژه در منطقه ضاحیه بیروت را دچار خسارتهای زیادی کردیم ، ما 500 سورتی پرواز قوی و دقیق در منطقه انجام دادیم و 300 ساختمان را تخریب و بیش از 700 نفر را زخمی کردیم، اما با این وجود امکان توقف پرتاب موشک به مناطق مسکونی اسرائیل وجود نداشت.
حالوتص برای توقف پرتاب موشکهای با برد کوتاه تحت فشار گسترده بود و به همین علت بود که با حمله زمینی موافقت کرد، حملهای که مشخص بود پیروزی به دنبال نخواهد داشت. در سوی دیگر ارتش اسرائیل از شش سال پیش آموزشهای خاصی نداشت، سطح آمادگی رهبران ارشد ارتش منفی بود. گزارشهای منتشر شده از سوی این فرماندهان درست نبود و هماهنگیهای لازم بین شاخههای مختلف وجود نداشت.
سلام دوستان وسروران عزیز
به وبلاگ خودتان خوش آمدید امیدوارم لحظات شادی داشته باشید لطفا پس از خواندن و مشاهده هر مطلب نظرات خود را مرقوم فرمایید. متشکرم